با مشاهير گناباد بيشتر اشنا شويم ( فيض گنابادي )

فيض گنابادي - عبدالرحيم (1276-1364 ش)
آيت‌الله حاج شيخ عبدالرحيم فيض گنابادي در سال 1276 شمسي در روستاي دليقان (دیسفان )گناباد در يك خانواده مذهبي ديده به جهان گشود و در سال 1291 شمسي براي ادامه تحصيل به
مشهد عزيمت كرد و در مدرسه نواب در حجره برادر بزرگش مرحوم شيخ محسن گنابادي اقامت نمود و در حلقه درس ميرزا عبدالجواد نيشابوري، آقا بزرگ حكيم، ميرزا محمد آقازاده، حاج آقا حسين قمي و حاج آقا بزرگ اشرفي شاهرودي با ادبيات عرب، حكمت و كلام و فقه و اصول آشنا شد. از سال 1300 تا 1312 هجري شمسي خود در همان مدرسه به تدريس ادبيات پرداخت و در جريان تغيير لباس علما، به نجف رفت و در مدرسه سيد محمد كاظم، ساكن شد و سالها ضمن بهره‌گيري از درسهاي خارج فقه و اصول آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهاني و آقا ضيا عراقي، خود به تدريس شرح منظومه سبزواري و اشارات ابوعلي سينا پرداخت. وي با دختر مرحوم آيت‌الله شيخ محمد علي كاظميني، صاحب تقريرات ناييني ازدواج نمود و در سال 1329 ش به گناباد بازگشت و در حوزه علميه كاخك به تدريس شرح لمعه، مكاسب، رسائل و كفايه و نيز شرح منظومه و اقامه جماعت(در مساجد کاخک و وعظ وخطابه) مشغول شد. در جريان زلزله گناباد سخت مجروح گرديد و مدتي در بيمارستان‌هاي  مشهد تحت مراقبت قرار  گرفت و به درخواست بزرگان شهر در مسجد گوهرشاد به اقامت نماز جماعت مبادرت ورزيد. Normal 0 false

ايشان فردي آزادانديش بود و از جريانات انقلاب اسلامي حمايت مي‌كرد. در شب پنجشنبه 19 تير 1364 دعوت حق را لبيك گفت و در صحن آزادي نزديك حوض دفن شد. 

منبع:   http://www.aqrazavi.org/

ضمنا یکی از مساجد کاخک در عرف عام به نام ایشان مشهور است.(مسجد آقای فیض وبزرگان کاخک همیشه از ایشان به نیکی یاد می کنند..


گردباد آتش

يك فيلمساز موفق به تهيه تصاويري از پديده نادر گردباد آتش به ارتفاع 30 متر در يكي از مناطق دورافتاده استراليا شده است.

به گزارش ايسنا، بر خلاف گردبادهاي گرد و غبار كه حرارت خود را از نور خورشيد بدست مي آورند، گردبادهاي آتشين با استفاده از آتش سوزي هاي موجود بر روي زمين و تركيب با هواي گرم، ستون هاي عظيم آتش را شكل مي دهند.

گردباد آتش جزو يكي از پديده هاي طبيعي بسيار شايع محسوب مي شود، اما كمتر توسط انسان مشاهده شده است و يكي از دلايل اين مسأله، وقوع اين پديده در قلب آتش سوزي جنگلها عنوان مي‌شود.

پروفسور «مارك ويسوكي» متخصص علوم جوي دانشگاه كورنل تأكيد مي كند: اين پديده بيش از آنكه به گردباد شبيه باشد، مانند ستوني از رشته هاي آتش يا گرداب هاي آتشين هستند.

با بالا رفتن و قد كشيدن ستون آتش، از قطر آن كاسته و بر سرعت چرخش آن افزوده مي شود. ارتفاع تقريبي ستون آتش 30 متر و سرعت چرخش آن 35.4 كيلومتر در ساعت تخمين زده مي شود.

به گفته «ويتوسكي» سرعت گسترش اين پديده بسيار سريع است و مانند يك دستگاه مكنده، هواي گرم را بطرف خود كشيده و گرداب آتشين را ايجاد مي كند.

«كريس تانگي» كه از پديده هاي طبيعي نادر فيلم تهيه مي كند، روز پنجشنبه 11 سپتامبر (20 شهريور) در يكي از مناطق دورافتاده استراليا موفق به مشاهده اين پديده و تهيه فيلم از آن شد.

از کرامات بهلول گنابادی

ماجرایی عجیب از ذکر بهلول که مانع دیده شدن او می شد!!!

مرحوم استاد علی دوانی وقتی در سال 1347 شمسی بهلول را ملاقات می کند ماجرا را از وی جویا می شود و بهلول می گوید: پس از آن که از مهلکه ی گوهرشاد گریختم عازم کشور هم مرزمان افغانستان گردیدم تا در آن جا خودم را معرفی و پناهندگی سیاسی بگیرم، ولی آنها ناجوانمردانه مرا دستگیر کردند و راهی زندان نمودند. جمعاً 31 سال در زندانهای مخوف و فاقد امکانات اولیه به سر بردم و اخیراً که آزاد شدم به مصر و از آنجا به عراق آمدم.
دوانی در ادامه ی نویسد: ایشان در بیت سید عبدالله شیرازی اسکان داشت و هنگامی که به دیدار ایشان رفته بودیم، بهلول که خوابیده بود، با ورود ما بیدار شد و شیخ واقعاً بهلول وار، لاغر اندام ولی شاد و با نشاط بود و پس از حدود چهل سال دوری از ایران، هنوز لهجه ی محلی خود (گنابادی) را حفظ کرده بود.

مرحوم شیخ بهلول علاوه بر چهره ی انقلابی خود دارای کراماتی در نوع خود منحصر به فرد نیز بود.

حجت الاسلام و المسلمین حاج سید غلامرضا موسوی بروجردی خاطره ای جالب از ماجرایی که هنگام سفری کوتاه خود با بهلول برایش پیش آمده بود را این گونه نقل می کند:
خاطره دیگری که از ایشان دارم، در سفر سوریه بود.

شب جمعه ای بود، افتخار حضور در حرم مطهر حضرت زینب را در زینبیه درک کردم. آخر شب برادران سپاهی ما که در سوریه و لبنان مستقر بودند، دسته جمعی وارد حرم شده و به عزاداری و سینه زنی پرداختند. یکی از آنها که مسئولیتی را هم به عهده داشت، حقیر را به خوبی می شناخت و سابقه دوستی دیرینه ای داشتیم، مرا دید، به طرفم آمد و در آغوشم کشید، و اظهار محبت زیادی کرد، اصرار داشت که مرا به لبنان ببرد. مقرر شد، فردای آن روز به هتلی که محل اقامت حقیر بود مراجعه و با رعایت امکانات امنیتی در حالی که یکی دو اتومبیل دیگر هم پاسداران محافظ را حمل می کردند، به سمت مرز لبنان حرکت کنیم. در طول مسیر به باغ زبدانی که موقعیتی نظیر باغ منظریه شمیران طهران را دارد محل استقرار سپاه پاسداران ماست رفتیم. معلوم شد جناب آقای حاج شیخ محمدتقی گنابادی، معروف به بهلول هم در آنجاست، مقرر شد ایشان را هم همراه بیاورند.

تا این که به مرز نظامی سوریه و لبنان رسیدیم، برای من قبلاً مجوز عبور گرفته بودند، ولی برای آقای بهلول چنین مجوزی را نگرفته بودند، حال چرا؟ نمی دانم! رفقا در این باره صحبت می کردند، که به مأمورین مرزی چه بگویند؟
مرحوم شیخ بهلول با کمال اطمینان خاطر، فرمود: مطمئن باشید آنها مرا نمی بینند! از این لحاظ خیالتان راحت باشد!
راستی همینطور هم شد، وقتی که مأمورین مرزی لبنان به داخل ماشین سرکشیدند، گویی اصلا او را ندیدند، و کوچکترین مشکل و مسئله ای پیش نیامد؟! حال ذکری بر لب داشت یا این هم رشته ای از علم بود؟ آن را هم نمی دانم!

قدس آنلاین

انسانيت

آفتاب: چند وقت پيش با پدر و مادرم رفته بوديم رستوران كه هم آشپزخانه بود هم چند تا ميز گذاشته بود براي مشتريها ,, افراد زيادي اونجا نبودن , 3نفر ما بوديم با يه زن و شوهر جوان و يه پيرزن پير مرد كه نهايتا 60-70 سالشون بود .

ما غذا مون رو سفارش داده بوديم كه يه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران يه چند دقيقه اي گذشته بود كه اون جوانه گوشيش زنگ خورد , البته من با اينكه بهش نزديك بودم ولي صداي زنگ خوردن گوشيش رو نشنيدم , بگذريم شروع كرد با صداي بلند صحبت كردن و بعد از اينكه صحبتش تمام شد رو كرد به همه ما ها و با خوشحالي گفت كه خدا بعد از 8 سال يه بچه بهشون داده و همينطور كه داشت از خوشحالي ذوق ميكرد روكرد به صندوق دار رستوران و گفت اين چند نفر مشتريتون مهمونه من هستن ميخوام شيرينيه بچم رو بهشون بدم ,,

به همشون باقالي پلو با ماهيچه بده ,, خوب ما همه گيمون با تعجب و خوشحالي داشتيم بهش نگاه ميكرديم كه من از روي صندليم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش كردم و بهش تبريك گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش داديم و مزاحم شما نميشيم, اما بلاخره با اسرار زياد پول غذاي ما و اون زن و شوهر جوان و اون پيره زن پيره مرد رو حساب كرد و با غذاي خودش كه سفارش داده بود از رستوران خارج شد .

خب اين جريان تا اين جاش معمولي و زيبا بود , اما اونجايي خيلي تعجب كردم كه ديشب با دوستام رفتيم سينما كه تو صف براي گرفتن بليط ايستاده بوديم , ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو ديدم كه با يه دختر بچه 4-5 ساله ايستاده بود تو صف ,,, از دوستام جدا شدم و يه جوري كه متوجه من نشه نزديكش شدم و باز هم با تعجب ديدم كه دختره داره اون جوان رو بابا خطاب ميكنه ,,

ديگه داشتم از كنجكاوي ميمردم , دل زدم به دريا و رفتم از پشت زدم رو كتفش ,, به محض اينكه برگشت من رو شناخت , يه ذره رنگ و روش پريد ,, اول با هم سلام و عليك كرديم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پيش بچتون بدنيا اومدو بزرگم شده ,, همينطور كه داشتم صحبت ميكردم پريد تو حرفم گفت ,, داداش او جريان يه دروغ بود , يه دروغ شيرين كه خودم ميدونم و خداي خودم,,

ديگه با هزار خواهشو تمنا گفت ,,,,, اون روز وقتي وارد رستوران شدم دستام كثيف بود و قبل از هر كاري رفتم دستام رو شستم ,, همينطور كه داشتم دستام رو ميشستم صداي اون پيرمرد و پير زن رو شنيدم البته اونا نميتونستن منو ببينن كه دارن با خنده باهم صحبت ميكنن , پيرزن گفت كاشكي مي شد يكم ولخرجي كني امروز يه باقالي پلو با ماهيچه بخوريم ,, الان يه سال ميشه كه ماهيچه نخوردم ,,, پير مرده در جوابش گفت , ببين امدي نسازيها قرار شد بريم رستوران و يه سوپ بخريم و برگرديم خونه اينم فقط بخاطر اينكه حوصلت سر رفته بود ,, من اگه الان هم بخوام ولخرجي كنم نميتونم بخاطر اينكه 18 هزار تومان بيشتر تا سر برج برامون نمونده ,,

همينطور كه داشتن با هم صحبت ميكردن او كسي كه سفارش غذا رو ميگيره اومد سر ميزشون و گفت چي ميل دارين ,, پيرمرده هم بيدرنگ جواب داد , پسرم ما هردومون مريضيم اگه ميشه دو تا سوپ با يه دونه از اون نوناي داغتون برامون بيار ,,

من تو حالو هواي خودم نبودم همينطور اب باز بود و داشت هدر ميرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس كردم دارم ميميرم ,, رو كردم به اسمون و گفتم خدا شكرت فقط كمكم كن ,, بعد امدم بيرون يه جوري فيلم بازي كردم كه اون پير زنه بتونه يه باقالي پلو با ماهيچه بخوره همين ,,

ازش پرسيدم كه چرا ديگه پول غذاي بقيه رو دادي ماهاكه ديگه احتياج نداشتيم ,, گفت داداشمي ,, پول غذاي شما كه سهل بود من حاضرم دنياي خودم و بچم رو بدم ولي ابروي يه انسان رو تحقير نكنم ,, اين و گفت و رفت ,,

يادم نمياد كه باهاش خداحافظي كردم يا نه , ولي يادمه كه چند ساعت روي جدول نشسته بودم و به دروديوار نگاه ميكردم و مبهوت بودم .واقعا راسته كه خدا از روح خودش تو بدن انسان دميد.

راز سرهای بی بدن فاش شد !

در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

زن زیبای خفته

هنگام حرکت به سمت کرمانشاه در مسیر صحنه به بیستون و از فاصله ۱۰ کیلومتری بیستون، کوه بیستون و صخره های پشت آن تصویر جالبی را در ذهن انسان تداعی میکنند. دست طبیعت صخره ها را به شکل یک زن که به به پشت بر روی زمین خوابیده درآورده است. از این اثر طبیعی در محل به نام شیرین خفته یا بانوی خفته یاد میشود. گویا فرهاد به علت نداشتن تبهر لازم نقاشی، بار دیگر دست به تیشه شده و پیکر محبوب خود را از سنگ تراشیده است.

Persianv.com At site

پر درامدترین مشاغل دنیا

تصور ذهنی شما از وضعیت مشاغل در سایر کشورهای دنیا چیست؟ شبکه CNN در ابتدای سال میلادی جدید اقدام به انتشار فهرستی از مشاغل درآمدزا در کشورهای پیشرفته جهان کرد که در سال گذشته برای متخصص های این رشته ها درآمد قابل توجهی داشته اند. مطالعه این فهرست، حداقل به لحاظ مقایسه با وضعیت فعلی مشاغل درآمدزا در ایران می تواند برایتان جالب باشد.


در ادامه بخوانید

 

ادامه نوشته

همه چیز از فروش یک گاو شروع شد !

به گزارش جهان به نقل از مهر، مکرمه قنبرى بانوى نقاش مازندران صبح روز دوشنبه دوم آبان ماه ۹۰ بدرود حیات گفت. او در ۲۳ اردیبهشت سال ۱۳۰۷در روستاى دریکنده در مازندران به دنیا آمده و از گفته‌هاى او چنین برمى‌آمد که از کودکى به نقش و نگار علاقه داشته و براى این کار از گل و گچ استفاده مى‌کرده‌است. این هنرمند، نقاشى بر روى کاغذ به صورت امروزى را در سال هاى پایان زندگى اش، در سن ۶۴ سالگى آغاز کرده بود.

ادامه نوشته

روستایی زیبا در هلند

جیثورن» نام روستایی بسیار زیبا و آرام در کشور هلند است. این روستا نه
تنها یکی از زیبا ترین و دیدنی ترین روستاهای هلند است بلکه بدون شک می
توان آن را یکی از بی نظیر ترین نقاط جهان دانست.

به گزارش روزگار
نو، از ویژگی های این روستای بسیار زیبا، نداشتن حتی یک کوچه و خیابان
است. در واقع به دلیل اینکه این روستا بر روی آب قرار دارد، شهروندان برای
رفت و آمد از قایق استفاده می کنند.

ناگفته نماند شهر «ونیز» در
کشور ایتالیا نیز شباهتی نسبی به روستای «جیثورن» دارد، با این تفاوت که
ونیز دارای طبیعی سر سبز و زیبا نیست.

اهالی روستای «جیثورن» آن را
«تفنگ شمال» نیز می نامند. علت انتخاب این نام دقیقا مشخص نیست اما به
گفته اهالی این روستا، این نام از زمان های بسیار قدیم انتخاب شده است.


اینجا مشهد است..


 به هر طرف كه روكني

 عقربه نگاهت، به سمت حرم مي‌چرخد

 آن جا بهشت را مي‌نوشي.

 هر چه شيخ است، اطراف حرم است:

 شيخ طوسي، شيخ طبرسي، شيخ بهايی..

 در زيرگذر حرم، با اشتباهي كوچك

 به جاي امام رضا، نواب روبه‌رويت سبز مي‌شود

 نواب تورا به ميدان عدالت مي‌برد

 ... - همان ميدان اعدام سابق.................در ادامه ای بسیار جالب..

 

ادامه نوشته

خواجه نصیر الدین طوسی و آسیابان

 

مشهور است‌ که‌ خواجه‌ طوسی‌ در یکی‌ از مسافرتهای‌ خود به‌ آسیابی‌ رسید.

از آسیابان‌ درخواست‌ کرد که‌ شب‌ را در آنجا بیاساید و صبح‌ حرکت‌ کند. آسیابان‌ با ماندن‌ خواجه‌ در آنجا موافقت‌ کرد. خواجه‌ می‌خواست‌ که‌ بر بالای‌ بام‌ آسیاب رود و در آنجا استراحت‌ کند.

آسیابان‌ به ‌خواجه‌ اظهار کرد که‌ امشب‌ باران‌ خواهد آمد، خوبست‌ شب‌ را در داخل‌ آسیاب بسر برید و در این ‌امر اصرار ورزید.

خواجه‌ هر چه‌ آسمان‌ را نگاه‌ کرد، چیزی‌ که‌ دلیل‌ بر آمدن‌ باران‌ باشد ندید و قبول‌ نکرد و شب‌ را پشت‌ بام‌ خوابید. ناگهان‌ نیمه‌‌های‌ شب‌ باران‌ شدیدی‌ بارید که‌ خواجه‌ نصیر بالاجبار به‌ درون‌ آسیاب آمد.

از آسیابان‌ پرسید از کجا دانستی‌ که‌ امشب‌ باران‌ خواهد آمد؟

آسیابان‌ گفت‌ هر وقت‌ هوا تغییر می‌‌کند، سگم‌ در درون‌ آسیاب می‌‌خوابد و بیرون‌ نمی‌‌رود.

خواجه‌ فرمود: افسوس‌ عمر بسیاری‌ فانی‌ ساختیم‌ و بقدر إدراک‌ و فهم‌ سگی‌ تحصیل‌ نکردیم‌.

کوروش کبیر(طنز و آموزنده )

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

 بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی

پرچمدار حق

داستان واقعی تحسین برانگیز

در سال 1968 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال مسابقه دوی ماراتن یکی از شگفت انگیز ترین مسابقات دو در جهان بود. دوی ماراتن در تمام المپیک ها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدال های المپیک. این مسابقه به طور مستقیم در هر 5 قاره جهان پخش می شود.

در ادامه مطلب بخوانید .

ادامه نوشته

یکی از روزهای سال اول دبیرستان

یکی از روزهای سال اول دبیرستان بود. من از مدرسه به خانه بر می گشتم که یکی از بچه های کلاس را دیدم. اسمش مارک بود و انگار همه‌ی کتابهایش را با خود به خانه می برد. با خودم گفتم: 'کی این همه کتاب رو آخر هفته به خانه می بره. حتما ً این پسر خیلی بی حالی است!' من برای آخر هفته ام برنامه‌ ریزی کرده بودم. (مسابقه‌ی فوتبال با بچه ها، مهمانی خانه‌ی یکی از همکلاسی ها) بنابراین .....

در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

گل سرخی برای محبوبم

 
" جان بلانکارد " از روی نیمکت برخاست لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد. او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت دختری با یک گل سرخ.

از سیزده ماه پیش دلبستگی‌اش به او آغاز شده بود. از یک کتابخانه مرکزی در فلوریدا، با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بود، اما نه شیفته کلمات کتاب بلکه شیفته یادداشتهایی با مداد، که در حاشیه صفحات آن به چشم می‌خورد. دست خطی لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درون بین و باطنی ژرف داشت در صفحه اول "جان" توانست نام صاحب کتاب را بیابد:

" دوشیزه هالیس می نل "

با اندکی جست و جو و صرف وقت او توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند." !
در ادامه مطلب مطالعه کنید
ادامه نوشته

عکس جالب از پلنگ صورتی

این تصویر مربوط به کارتون پلنگ صورتی در حدود 39 سال پیش است. وقتی که پلنگ صورتی چمدونشو میبنده که بره سفر توریستی ، چهار کشور رو انتخاب میکنه که یکی از کشورها ایرانه!!

 

 

 آپلود سنتر

رویایی که به حقیقت پیوست

خودروهای پرنده که پیش فروش آنها از چند ماه قبل آغاز شده بود پس از صدور مجوزهای لازم از سوی سازمان‌های هوانوردی کشور و امنیت جاده‌ای آمریکا از سال آینده وارد بازار می‌شوند.

بیچاره!!!

یک داستان تاریخی واقعی جالب - ( سرگرمی )

 
در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است که هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند.

در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند ، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند.

و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت. پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد . اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست..

کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.

می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»

آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود ، خود را کشت.

با مشاهیر گنابادی بیشتر آشنا شویم

پروفسور ابوالقاسم پاكدامن كه از وي به عنوان پيوند دهنده جهان با پزشكي ايران ياد مي شود در سال 1313 در گناباد چشم به جهان گشود.
وي پس از پايان دوره دبيرستان راهي آلمان شد و در رشته پزشكي به تحصيل پرداخت و در دانشگاههاي 'ماينز و دسلدرف' دوره تخصصي جراحي عمومي ، در دانشگاه 'اسن' دوره فوق تخصص جراحي قلب و عروق و قفسه سينه و در دانشگاه 'لوون بلژيك' دوره جراحي تجربي را با موفقيت پشت سر گذاشت.
او بنيانگذار روشهاي درماني نويني در جهان بود و توانست بيش از 20 اختراع پزشكي و دارويي را به نام خود به ثبت برساند و به عنوان كاشف روش اكسيژن درماني خوراكي، كاشف داروي پايين آورنده چربي خون آنتوم و مبتكر روش درمان با آگاهي هاي مثبت شهرتي جهاني كسب كند. 
 

به ادامه مطلب مراجعه کنید .

ادامه نوشته

پروانه های پادشاه

پروانه‌های پادشاه هر سال دوبار بین آمریکای شمالی و جنگل‌های مکزیک جابجا می‌شوند. آن‌ها هزاران کیلومتر را با جهت‌گیری خورشید طی می‌کنند و درنهایت، چشم‌اندازهایی چنین باشکوه پدید می‌آورند.
متاسفانه پوشش جنگل‌های مکزیک رو به کاهش است و اگر این روند متوقف نشود، می‌تواند زندگی گونه‌های متعددی از جانوران مانند این پروانه زیبا را در معرض خطر قرار دهد.
 
در ضمن، مطمئن باشید که این عکس فتوشاپی نیست!
منبع : خبر  آنلاین

اخه اینجا جای شیر دادنه !

ورود آقایان ممنوع ! - آداب و رسوم روستای آب اسک

هوای روستا را بوی اسپند و صدای سلام و صلوات پر می‌کند تا اینکه همه مردان قابلمه و بقچه به دست از روستا خارج می‌شوند. زنان هم که از رفتن همه مردها در روستا مطمئن شده اند....
 
یک روز در ماه اردیبهشت هر سال برای همه زنان روستای آب اسک شمال کشور روز خاص و جالبی است چون هیچ مردی در آن روز مجاز به ماندن در روستا نیست و این زنان هستند که رئیس و فرمانروایند و همه امور روستا به رای آنها می‌چرخد.
به ادامه مطلب مراجعه کنيد
ادامه نوشته

آبشار ارتکند

خراسان رضوی | آبشار ارتکند | www.vefagh.co.irروستاى ارتکند مجموعه‌اى از کوه و رودخانه و جنگل و آبشار است که طبيعت چشم نواز آن سالانه هزاران نفر را به سوى خود مى‌خواند. آبشار زيباى ارتکند، در فاصله 107 کيلومترى مشهد و در حدود 40 کيلومترى شهرستان کلات، چشم هر گردشگرى را به خود خيره مى‌کند.‌
برای رسیدن به آبشار ابتدا باید از روستای سررود (ارتفاع 1160 از سطح دریا) که در فاصله 7 کیلومتری از جاده اصلی قرار دارد گذر کنیم ، این روستا دارای آب و هوای خشک می باشد و کوههای تک خانه در 8 کیلومتری غرب و سرشاو در 3 کیلومتری شمال شرق این آبادی واقع شده اند .
در مسیر دره پس از گذشتن از باغ ها و شالیزار ها و چندین مجموعه پرورش ماهی، به روستای کوچک ارتکند در فاصله 5 کیلومتری سررود می رسیم که ارتفاع آن از سطح دریا 1480 متر می باشد و رود ارتکند که از کوههای هزار مسجد سرچشمه می گیرد از کنار این آبادی می گذرد .
مسیر دره اصلی با شیب تند و عمق زیاد، خود را تا گذرگاه قله قره داغ (بلندترین ارتفاع منطقه) بالا می شکد و ارتفاع قله تا کف دره به حدود 1000 متر می رسد که این دره به صورت چین دار، صخره ای، مرتفع، و با درختان منفرد اورس خود نمایی می کند. در ادامه مسیر پس از طی 5 کیلومتر به تفرجگاهی( اردوگاه حضرت مهدی) می رسیم که در سمت چپ آن دره آبشار خانه زو، و در سمت راست آن دره درخت بی بی (کال قره داغ) قرار دارد به طوری که مسیر اصلی، از سمت چپ از میان رودخانه و درختان به سمت آبشار ارتکند پیش می رود که در ابتدای این مسیر دره با عرض کم و درختان انبوه مشاهده می شود تا اینکه راه از مسیری سنگی و پر آب ادامه پیدا می کند و در نهایت به منطقه بازی می رسد که خانه زو نامیده می شود و معمولاً دراین منطقه علفزارهای بلند و پوشش پراکنده درختان اورس دیده می شود که در فصول بهار و تابستان مورد استفاده گوسفند داران قرار می گیرد .
در ادامه مسیر پس از طی یک سربالایی دوباره دره باریک شده و در سمت راست آن تونل پر آب همراه با آبشار کوچک اما زیبا به چشم می خورد .سپس از سمت چپ قسمت انتهایی مسیر را ادامه می دهیم و پس از یک درگیری مختصر با سنگ به مسیری باریک با دیواره های سنگی بلند واقع در دو طرف آبشار می  رسیم که این آبشار 10 متر ارتفاع دارد و به شکل کلاهک بوده که دیواره های سنگی بسیار زیبا و پوشیده از آب آن را احاطه کرده اند و آب ازهمه طرف به شکل های مختلف از دل سنگ بیرون آمده و به رودخانه جاری می شود. لازم به ذکر است که وجه تسمیه خانه زو نیز از همین قسمت که سرچشمه رود است، گرفته شده و ادامه مسیر بعد از آبشار بدون کار فنی امکان پذیر نمی با شد.
زمان طی شده از اردوگاه تا محل آبشار یک ساعت و 40 دقیقه می باشد و مسیر برگشت از آبشار همان مسیر طی شده در رفت بوده که طبعاً در زمان کمتری حدود یک ساعت طی می شود.

 

شعر حافظ

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
در مجلس ما عطر میامیز که ما را هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است
با محتسبم عیب مگویید که او نیز پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است
حافظ منشین بی می و معشوق زمانی کایام گل و یاسمن و عید صیام است

آنچه كه پيرمرد انجام داد.( داستانی از کریستین اندرسن )

 

اكنون كه من اين قصه را براي شما مي گويم بياد مي آورم كه چقدر آن را دوست داشتم و از شنيدنش لذت مي بردم. آن داستاني است شبيه بسياري از انسانها كه وقتي پيرتر مي‌شوند مهربان تر و دوست داشتني تر مي‌شوند و اين واقعا لذت بخش است.

شما حتماً تاكنون در روستا بوده ايد و در آنجا يك خانه روستايي واقعي و قديمي با يك سقف پوشالي با علف ها و خزه هايي كه خود بخود رشد مي‌كنند ديده ايد و لك لكي كه در يك دودكش منزل كرده و آنرا به طرز قشنگي تزئين كرده (و شما هرگز نمي‌توانيد اين كار را بدون وجود يك لك لك انجام دهيد)؛ ديوارهاي شيب دار با پنجره هايي كه كم ارتفاع هستند و تنها يكي از آنها طوري ساخته شده است كه باز مي‌شود و اجاق گازي كه مثل يك معده كوچك وچاق باز شده و پر از مواد غذايي است و يك بوته خم شده روي ورودي حياط جايي كه شما مي توانيد يك نهر آب كوچك با يك اردك و بچه اردك هايي كه زير درخت بيد مجنون شنا مي‌كنند را ببينيد و البته يك سگ نگهبان كه به هر كسي و هر چيزي پارس مي‌كند.

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

پدیده‌ای نادر

 
در پدیده‌ای نادر در یکی از روستاهای استان همدان آب از دل زمین و عمق 110 متری فوران می‌کند. 

در این پدیده بی نظیر که در روستای عمان شهرستان رزن از توابع استان همدان به وقوع پیوسته است، جوشش فواره 3 متری از عمق 110 متری زمین تعجب همگان را به همراه داشته است.

مردم این روستا که برای نخستین بار با این پدیده شگفت انگیز روبه‌رو شده‌اند، در خصوص این رخداد نظرات متفاوتی ارائه کردند.

یکی از روستاییان با بیان اینکه در روزهای ابتدایی وقوع این پدیده، فاصله زمانی فوران آب 2 ساعت بود، گفت: در روزهای بعد این فاصله به کمتر از یک‌ونیم ساعت رسید.

یکی دیگر از روستاییان نیز با بیان اینکه در هنگام فوران آب لرزش‌هایی در اطراف محل فوران احساس می‌شود، گفت: میزان این لرزش‌ها در ساعات شب بیشتر است.

یکی دیگر از روستاییان نیز از حضور مردم اقصی نقاط استان همدان برای بازدید از این پدیده در روستای عمان شهرستان رزن سخن گفت و افزود: تاکنون شمار زیادی از مردم به این روستا آمده‌اند.

در همین خصوص بنا به گفته مسئولان امر، این پدیده به دنبال حفر چاه برای تامین آب شرب روستای عمان توسط شرکت آب و فاضلاب روستایی صورت گرفته است.

مسئول بهره‌برداری آب و فاضلاب روستایی شهرستان رزن با اشاره به اینکه در سال گذشته این چاه توسط آب و فاضلاب روستایی با عمق 110 متر حفر شد، گفت: در سال گذشته به دلیل نبود آب، درب چاه بسته شد.

رمضان قادری ادامه داد: امسال برای انجام آزمایش توسط کارشناسان دانشگاه علوم پزشکی همدان درب چاه برداشته شد که پس از 2 روز چاه فوران کرد و ارتفاع آب از دهانه چاه 3 تا 4 متر بالا گرفت.

قادری علت اصلی این پدیده را وجود گاز گوگرد و آهن دانست و گفت: مدت زمان این پدیده کوتاه خواهد بود.

عضو هیأت علمی گروه آموزشی زمین‌شناسی دانشگاه بوعلی سینا همدان نیز در توضیح علت این پدیده، اظهار داشت: نمونه این پدیده در کشورهای شیلی، آمریکا، زلاندنو و ایتالیا دیده شده اما در ایران نخستین پدیده از این رسته است.

حسین شهبازی با تاکید بر اینکه این پدیده کاملا طبیعی است ولی تاکنون در ایران گزارش نشده است، گفت: عامل اصلی آب‌فشان‌ها گازهای محلول در آب است.

عضو هیأت علمی گروه آموزشی زمین شناسی دانشگاه بوعلی سینا همدان در ادامه اظهار داشت: هرچه فشار آب بیشتر باشد میزان انحلال کربنات کلسیم در آب زیادتر می‌شود.

شهبازی افزود: زمانی که به دلایلی فشار از روی آب فشاردار برداشته شود خود را آزاد می‌کند و فوران صورت می‌گیرد.

وی اظهار داشت: بهترین نمونه این حالت را می‌توان در نوشابه‌های گازدار در نظر گرفت.

عضو هیأت علمی گروه آموزشی زمین‌شناسی دانشگاه بوعلی سینا همدان با بیان اینکه در هنگام رسیدن فشار به حد اشباع و معادل فشار سطح آب، این امر دوباره رخ می‌دهد، گفت: در این پدیده زمین لرزه وجود ندارد و آزاد شدن گاز از اطراف چاه و درز و شکاف‌های آن باعث چنین تصوری می‌شود.

دهیار روستای عمان شهرستان رزن نیز در خصوص این پدیده با اشاره به اینکه در روزهای ابتدای وقوع این امر، فوران‌ها روزی دو بار اتفاق می‌افتاد، گفت: در چند روز گذشته هر دو ساعت یکبار چاه فوران می‌کند و مردم روزانه 6 یا 7 مرتبه شاهد این پدیده هستند.

علی یاری افزود: فوران چاه 50 ثانیه تا یک دقیقه ادامه دارد و سپس خاموش می‌شود.

وی با اشاره به اینکه روزانه هزاران نفر از نقاط مختلف استان همدان برای تماشای این پدیده به روستای عمان می‌آیند، گفت: بیش از 30 هزار نفر از این پدیده دیدن کرده‌اند.
 

لاذقیه شهر دیدنی سوریه + عکس

سايت اروپائي Alfaresiya Net که مرکز آن در هلند است و به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی فعالیت می کند در گزارشی به توصیف یکی از شهرهای باستاني سوريه پرداخت.

لاذقیه
 
متن کامل اين گزارش كه به قلم غسان حمدان نوشته شده است به شرح زیر است:
ادامه نوشته

در باره گناباد بیشتر بدانیم

شهرستان گناباد یکی از شهرهای قدیمی ایران است که دارای قدمت چندین هزار ساله بوده و در طول تاریخ دانشمندان، شاعران، عالمان و منجمان فراوانی را در خود پرورانده است.  از آن جمله می توان به ابویعقوب اسحاق جنابذی و عبدالعزیز بن الاخضر جنابدی اشاره کرد که از فقها و راویان مشهور حدیث در قرون اولیه اسلامی بوده اند.
 لازم به ذکر است که پسوند جنابذی یا جنابدی که معرب گنابادیست پسوندیست که به کرات بعد از نامهای دانشمندان این خطه در کتابهای تاریخی به چشم می خورد.
 ملامظفر گنابادی به همراه دو فرزندش محمدتقی منجم و میرزا شفیع منجم باشی از بزرگترین دانشمندان علم نجوم و هیئت و ریاضی در دربار شاهان صفوی (شاه عباس اول و ثانی) بودند و بسیار مورد تکریم و مورد مشاوره شاهان و درباریان بوده بطوریکه زمان دقیق جنگها و رخ دادها و حوادث مهم را این منجمان به آنها گوشزد می کرده اند
 
به ادامه مطلب مراجعه کنید .
ادامه نوشته